شاید همه چیز بهانه ایست برای شانه به شانه در حال و هوای
هم بودن،رفتن،نشستن و گفتن...
گفتن حرف های نگفته ای به وسعت یک دریا
که در سینه تنگ من موج می زند
و قلب کوچک مرا به تلاطم می اندازد
در تمام این سال های عاشقی،تو تنها کسی هستی که هستی
و وقتی تو هستی انگار همه نیستند
و وقتی تو نیستی چه سود که همه جهان باشد؟
تمام ناتمام من،من هر شب تمام نگرانی هایم را به تو واگذار می کنم
و تو مرا در دریای وجودت شناور می سازی
و مرا با خود تا بی کرانه های عشق همراه می شوی
و بهترین خاطرات عشق و اشتیاق را برایم می سازی
و من با همه وجودم سراسر شب حضور تو را لمس می کنم
زندگی من بین روزهای بهانه و شب های خاطره است
بهانه تو و خاطره با تو بودن...